purple mood

همینطوری نوشت

purple mood

همینطوری نوشت

پست سیزدهم

_خودم میدونم!!!!!!!اینقد بد مینویسم که تا پست نذارم کسی نمیاد اینجا!عب نداره درست میییشه:)))))

-خوابگاه داره تعطیل میشه و همه دارن وسایلاشونو جمع میکنن که برن خونه هاشون!خیلیم خوشحال ! ولی من هیچ حسی ندارم!ینی در واقع زیاد حس خوبی ندارم...نمیخوام از خوابگاه برم:|

-برای عید برنامه ی خاصی هنوز ندارم...ولی میخوام حتما سریال friends رو ببینم...یه جورایی خاطره سازی کنم باهاش

-اون برنامه ی والنتیرینگ که گفته بودم تو پست قبل!فرداس و من قصد رفتن ندارم!

-فردا بیکار بیکارم!شاید رفتم بازار دوری زدم و برای خانواده یه چیزایی خریدم!نمیدونم!

-امروز تودانشگاه کلاس آمار یکی از بهترین اساتید شاخ دانشگااااه رو پیچوندیم!!!خب ما یه 20 دقیقه ای صبر کردیم!!! دیدیم نیومد و رفتیم! منم خیلیییی شیک روتخته نوشتم :آمدیم,نبودید,رفتیم! /(^_^)\ 

عید شما مبارک!

ولی موقع خداحافظی آخرسال با بچه ها بودیم که در چند قدمیمون دیدیمش:|

و چون بچه ها قصد نشستن سرکلاسشو نداشتن مجبور شدیم ازش قایم شیم:||| وااای خدا!:| اون بدبختم خودش اومد از چندتا دانشجویی که دیده بود پرسید که میخواد براشون کلاس تشکیل بده یا نه؟! اوناهم گفتن نه!

من واااااقعا شرمنده شدم!!!! یه عذاب وجدان بدی بابت اینکار دارما:( ینی یه طورایی دلم برا استاد سوخت! با اینکه اکثر بچه ها دوسش ندارن ولی من خیلی خوشم میاد ازش و همین حس عذاب وجدانمو بیشتر میکنه-_-


نظرات 1 + ارسال نظر
پرسه چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 17:01 http://galexii.blogfa.com

:)) بهترین حرکت ِ ممکن بوده.

پیچوندن کلاسه استاده؟؟؟:)))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.