purple mood

همینطوری نوشت

purple mood

همینطوری نوشت

آخرین روز خوابگاه تو سال 1394 :))

-این آخرین روز خیلی خوب شروع شد ولی هرچی به غروب نزدیکتر میشه از شدت خوب بودنش کم میشه به دل گیر بودنش اضافه میشه :|

خیلییی خلوت و ساکته

ظهرو ناهارو با دوتا از همخوابگاهیا خوردیم...طبق معمول فقط منم که آشپزی بلدم:| ولی تنها خوبی ای که داره فقط آشپزی میکنم و ظرفا و سفره پهن وجمع کردن -که اصلا از کارای موردعلاقه م نیستن- میفته به گردن بقیه طبعا:))

 

-از تاریکی متنننفرم!ینی به طرز عجیییبی افسردم میکنه!

دیشب تا دیروقت خوابم نمیبرد...درگیر  PMS نیز بودمتو تاریکی تو جام دراز کشیده بودم و درنهایت بی حوصلگی هی فیس بوکمو رفرش میکردم!آقای دوست پسر هم چون مهمون داشت بهش پیام نمیدادم...دیگه نزدیک بود از تاریکی دیییییوووونه شم که نوتلامو برداشتم رفتم تو سویت تو روشنایی نشستم و نوتلا خوردمو  به طرز عجییییبی حالم خوب شد! :| 

یکی از بدی های خوابگاه همینه!....وقتی یکی دونفر شب زود بخوابن تو مجبووور میشی باهاشون بخوابی یا اگه نخوای بخوابی بری از اتاق بیرون :| ینی یه طوریه که ساعت خواب همه ی بچه های اتاق باید یکی باشه وگرنه اذیت کننده س!!!! 

 

-گفتم PMS ...خوبه که آقایون حواسشون باشه که چند روز در ماه رو بیشتر از همیشه تو رابطشون با دوست دخترشون,همسرشون چمیدونم حتی مادر  و خواهرشون,صبر و حوصله به خرج بدن! 


-یه کیلیپی الان دیدم! یه نفر سومی داشت از س....ک.....س یه آقا و یه رو////س//پی فیلم میگرفت!!مزخرف ترین س///کسی که تا حالا دیده بودم!خانومه وسط کار به تلفن مشتری های دیگه ش جواب میداد ...در تمام مدت هم خانومه داشت غرررر میزد که اینطوری نکن! اونطوری بکن!!دردم گرفته و فلان:|||

خانومه هم  البته انگار سن مامانه آقاهه رو داشته:|

این فیلم به شدت درگیرم کرده و اعصابم خوووورد شده ازش!!!!

خب هم مرده و هم زنه به چه قیمتی حاضرن یه همچین رابطه ی مزخرفی رو برقرار کنن! که دوطرف  به سختی  دارن ازش لذت میبرن و داره خیلی حیوونانه طووور انجام میشه!!!! و چی میشه که یه زن که تن سالمی داره و میتونه کار کنه خودشو اینطوری بفروشه.... :((


-به قول یکی بعضی وقتا میصرفه که بقیه ازت نا امید بشن و به جاش دست از سرت بردارن......


-موهای بلندم به چه دردی میخوره وقتی نتونم این رنگی کنمشون:|

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.