purple mood

همینطوری نوشت

purple mood

همینطوری نوشت

54

-تا حالا چندنفر بهم گفتن که اوایل که دیدیمت ازت میترسیدیم!!!! .... معمولا آدمایی که رابطه ی نزدیک با من ندارن یا فکرمیکنن من خیلی خودمو میگیرم یا ازم میترسن :)))) ....


-محیط خوابگاه برام تکراری شده و دلم تنوع میخواد !:| تنوع دادن  به محیط زندگیم بهم انگیزه میده ^_^


-سریال the gf experience 


-از اون مدل کاپلهایی هستیم که اگه یکیمون پنج صبح بی خواب بشه اون یکی رو  هم بیدار میکنه که دوباره با هم بخوابیم :)))) خیلی هم خوش میگذره :))


- سه تا اتفاق بد از بیخ گوشش رد شده و "منِ بی خدا "براش آیت الکرسی خوندم و صدقه دادم!!!! خدیا شکرت... 


-خیلی آدم مرتبی نیستم و اصلا هم آدم بی نظمی نیستم ..خیلی بینابین...ولی به این نتیجه رسیدم که تمیزکاری به شدددت حس خوبی بهم میده... یه جورایی مونیکاطور:)))))))) سرگرمی جدید پیدا کردم


-من اگه به یکی پول قرض بدم دیگه روم نمیشه که پسش بگیرم :| -نه که اصلا انتظار نداشته باشم که پس بده اتفاقا برعکس!-

خودم که اصصصلا روم نمیشه رو بندازم ...خود طرفمم اگه بهم بگه با خجالت و شرمندگی پولو ازش میگیرم!!!!!!  چمه من؟؟:)))) :/


-تا حالا چندنفر بهم گفتن که اوایل که دیدیمت ازت میترسیدیم!!!! .... معمولا آدمایی که رابطه ی نزدیک با من ندارن یا فکرمیکنن من خیلی خودمو میگیرم یا ازم میترسن :)))) ....


-محیط خوابگاه برام تکراری شده و دلم تنوع میخواد !:| تنوع دادن  به محیط زندگیم بهم انگیزه میده ^_^


-سریال the gf experience 


-از اون مدل کاپلهایی هستیم که اگه یکیمون پنج صبح بی خواب بشه اون یکی رو  هم بیدار میکنه که دوباره با هم بخوابیم :)))) خیلی هم خوش میگذره :))


- سه تا اتفاق بد از بیخ گوشش رد شده و "منِ بی خدا "براش آیت الکرسی خوندم و صدقه دادم!!!! خدیا شکرت... 


-خیلی آدم مرتبی نیستم و اصلا هم آدم بی نظمی نیستم ..خیلی بینابین...ولی به این نتیجه رسیدم که تمیزکاری به شدددت حس خوبی بهم میده... یه جورایی مونیکاطور:)))))))) سرگرمی جدید پیدا کردم


-من اگه به یکی پول قرض بدم دیگه روم نمیشه که پسش بگیرم :| نه که اصلا انتظار نداشته بخودم که اصصصلا روم نمیشه رو بندازم ...خود طرفمم اگه بهم بگه با خجالت و شرمندگی پولو ازش میگیرم!!!!!!  چمه من؟؟:)))) :/



53

خوابگاه لعنتـــــــــــی!!!!!!!!!! منو تنبل تر از اونی که بودم کرده!!!!! هیییچ کاری نمیشه کرد جز اینکه همممش رو تخت بشینی!!! احساس میکنم شبیه زندانه!!! 

من باید از اینجا بیام بیرون!!! این ترم آخره که اینجام ...... 


چند روزیه که به خونمون تمایل پیدا کردم.... دیگه اینجا رو دوست ندارم!!! 

52

دوست داشتم سرم با کارا و درس و  فعالیتهای مورد علاقه م شلووووغ بود...شبا خسسسته میخوابیدم و صبحا با انرژی بیدار میشدم و میدونستم کاری که دارم انجام میدم یه نتیجه ی خیلییی خیلییی خوب داره!!!


51

-روز پدره و میبینم همه زنگ میزنن به باباهاشون تبریک میگن و کلی حرفهای خوب خوب!!! ولی من تو عمرم حتی یه بار هم اینکارُ نکردم و برام سخت ترین کار دنیاست!!! :|


-هم اتاقی ها یه حرفی پیش کشیدن مبنی بر اینکه دنگی پول بذارن مواد اولیه بخرن و من براشون سالاد ماکارونی درست کنم :|||||||  

منم هربار که اینا این حرفُ پیش میکشن حرفی نمیزنم ... بابا حالا من یه بار این غذارو درست کردم و خواستم سفره داری  کرده باشم و دادم شماها هم خوردین ینی من عاشق اینم که برای شما آشپزی کنم؟؟؟؟؟!!!!  من برای خودمم به زور غذا درست میکنم !!!!! 


-دانشجوییم که سر کلاس استادی که به غیبت حساسه ,غیبت میکنم ولی سر کلاس استادی که حضور و غیاب نمیکنه همیشه حاضرم 


-اینطوری شدم که اگه از یکی خوشم بیاد پیش بقیه به زبون نمیارم!! همیشه تجربه ثابت کرده که اگه به زبون بیاری یه چیزی پیش میاد که دیگه از اون آدم خوشت نمیاد و یه تجربه ی بد میشه برات :|