purple mood

همینطوری نوشت

purple mood

همینطوری نوشت

50

-قرار شده بود  صبح زنگ بزنم بیدارش کنم...قرارم نبود امروز برم دانشگاه چون  خیلیییی خوابم میومد... چندبار زنگ زدم و همشو تو خواب جواب داد و حرفی نزد:)) بالاخره بعد از بیست دقیقه نطقش باز شد :)) با صدای خوابالو و دورگش گفت الـووو بلــه... -__- ...یهو شکمم پر از پروانه شد, و خواب از سرم پریــــــداینگونه شد که ما امروز به دانشگاه رفتیم

از زبانم نمره ی 21 از 20 گرفتم :)))) 



شب آرزوها؟؟

شب آرزوها؟سیریسلی؟ ! شما به این مسائل اعتقاد دارین؟؟ ینی فک میکنین واقعا خدا امشب دست و دلباز تر میشه و آرزوهای ما رو برآورده میکنه؟! هه ...کاش! :| 

49

برای  کلاس زبان دانشگاه باید لکچر بدیم... یه موضوع ساده و جذاب میخوام...ساده به خاطر اینکه هستن بچه هایی که اصلا زبانشون خوب نیست و میخوام اونا هم بفهمن و جذاب باشه طوری که هم استاد و هم بچه ها خوششون بیاد... فعلا چیزی پیدا نکردم ...


-از آدمهای بپیچون و اونایی که تو چشم آدم نگاه میکنین و یه دروغ خیلی مزخرف میگن متنفرم!!... برای آزمایشگاه میکروبیولوژی قرار بود هر گروه برای موضوعی که استاد انتخاب کرده بود کنفرانس بدیم.. من و دوستم پاور پوینت آماده کردیم و به نفر سوم گفتیم ارائه ش بده و قبول کرد... بعد دوماه که بالاخره وقت ارائه شد شب قبل کلاس اون نفر سوم به دوستم گفت من نمیتونم ارائه بدم و "ممکنه صدام بگیره و سرفه کنم" و سپرد به ما دونفر... در حالی که خیلیییی رووووون حرف میزد بدون هیییچ سرفه ای...حتی آلرژی و سرماخوردگی هم نداشت... هیییییچ مشکلی نداشت...فقط میگفت "ممکنه سرفه کنم"....رفتم دنبالش دیدم رو تراس با دوستاش بساط بگو بخند دارن!!!!...متنو بهش پس دادم گفتم دیر گفتی و تو که چیزیت نیست سرفه نمیکنی خواست هی بپیچونه و همش درجواب میگفت ممکنه سرفه کنم ممکنه صدام بگیره:||||  متنو گذاشتم پیشش و برگشتم..... حالا از اونموقع همیشه خیلی بد نگام میکنه :))))))))))  و خیلیم راضی ام از خودم که نذاشتم یکی ما رو بلانسبت ساده و خل فرض کنه ^_^ با نگاهاش عششششق میکنم اصن :)) 


-Enya ....who can say where the road goes

-ویکتوریا سیکرت لعنتیییی......

-عاشق هوای بهاریم... کجای دنیا بهارای طووووووولانی و زمستون و تابستون کوتاه داره؟؟؟ 

-اعتقادی به شب آرزوها ندارم....

دیگه داره ازاینجا بدم میاد!!!!!!!!!

اگه هم چیزی مینویسم واسه اینه که اینجا نوشتن آسونتر از نوشتن با رسم الخط رمزی تو دفتره

48

-من عااااشق کلاسای زبانم.... کاش هر ترم  تو دانشگاه زبان داشتیم... با اینکه زبانمو تا ترم اخر رفتم ولی بازم دلم میخواد دوباره کلاسا رو بگذرونم!!!!!!!

-یه کاری که تو آزمایشگاهای دانشگاه یاد گرفتیم عددسازیه ^_^ وقتی به عددای مورد نظر نمیرسی و از کلاس خسته شدی و دلت میخواد زودتر کارت تموم بشه و برگردی خوابگاه شروع میکنی عددسازی کردن البته همشم اینطوری نیست... این عدد سازیا برای آزمایشای خسته کننده و مزخرفه 



- وقتی دارم با لپ تاپ کار میکنم حتتتما بایدتو گوشم هندزفریم باشه حتی اگه آهنگیم پلی نشه! شما هم از این عادتهای وسواس گونه دارین یا فقط خودمم که اینطورم؟