_تا همین چند دقیقه ی پیش داشتیم حرف میزدیم ,سر یه مساله ای خیلییی غیرتی شد:/ ما نیز قهر نمودیم , و شب بخیر گویان صحنه را ترک نمودیم دلمان نیز منت کشی میخواهدخیلی هم پررو تشریف داریــــــــــــــــــــم
_آدمای خنگ به شدت عصبانیم میکنن :/ مثلا همین امروز که رفتیم بانک, دوستم خیلی خنگ بازی درمیاورد,یه آقای ظاهرا بی سوادی از دوستم خواسته بود که فیش بانکیش رو پرکنه . دوست نه چندان باهوش اینجابم سر مبلغ نوشتن کلی حرصم داد,ده اخه دانشجوی مملکت بلد نباشه یک میلیونُ هفتصد و چهل هزار تومن و به ریال بنویسه و بخونه که باید بره شووووهر کنه منم اینجور موقعها به سختییی میتونم خودمو کنترل کنم و عصبانیتمو نشون ندم:/
_فردا پنج شنبه س و بیکارم یوهووو...دلم میخواد یه کاردستی کاربردی درست کنم ,ولی فعلا ایده ای ندارم:؟ اگه چیزی درست کردم حتما عکسشو میذارم اینجا
_عی بابا قهرای این مدلیُ دوست ندارم :( بیا بوگو ببخشید زیادی غیرتی شدم و عی صوبتا
_زندگی خوابگاهیُ دووووس دارمممم,اینکه فقط خودتی وخودت,کسی نیست بهت گیر بده مثلا
_دوران مدرسه از درس انشا خوشم نمیومده چون نوشتنُ بلد نبودم!ولی الان حس میکنم دوسش دارم و میخوام یادش بگیرم حتما:) میخوام یه وبلاگ نویس خیلی خوب بشم مثلا
_"دوستایی که ذهن آدمو به چالش میکشنون وباعث میشن فکر کنی" ام آرزوست!!