purple mood

همینطوری نوشت

purple mood

همینطوری نوشت

i hate my romates

-سومین هم اتاقیمم امروز از تعطیلاتش برگشت و ...و ....باید بگم که....من از اتاقمون و هم اتاقیام بدم میااااد :| برام سخت شده که تو یه اتاق کوچیک جوری زندگی کنم که مراعات سه نفر دیگه رو بکنم و جوری آسه برم آسه بیام که که کسی اذیت نشه! :| هر تایمی از روز یکیشون خوابه و سه نفر بقیه باید مراعات کنن در حدی که مثلا سر و صدای پلاستیکم از اتاق بلند نشه یا مثلا در فابلامون رو خیییلللییی بی سر و صدا و اسلوموشن باز کنیم!!!!.... ترم بعد  حتتتما اتاقمو عوض میکنم و میرم تو اتاقی که یه کمی بچه هاش رله تر باشن!!!!


-تصمیم گرفتم دیگه شام خوابگاه رو رزرو نکنم -با اینکه بیشتر غذاهاشون خوش مزس- ولی وقتی غذاهای اینجا رو میخورم جوش میزنم!! و این یعنی هر شب خودم باید به فکر شامم باشم.... دنبال غذاهاییم که بشه تو خوابگاه درست کرد و پختنش زیاد طول نکشه... any idea?


-اگه اینروزا خواستین برین سینما و فان داشته باشین 50 کیلو آلبالو رو پیشنهاد میکنم...


-از دمدمی مزاج بودنم خسته شدم...از اینکه تا به یه چیزی علاقه مند میشم و میرم دنبالش جذابیتشو برام از دست میده!! 



مرا چه میشود؟؟؟

به شدت اعصابم خورده از خودم!

برای یه کاری رفتم آرایشگاه...که نسبت به بقیه  ی آرایشگاه دور و بر نرخشون بیشترم هست!! ... وقتی خانومه نتیجه ی کارو ازم پرسید با اینکه یه کم بیشتر باید روش کار میشد الکی گفتم اوکیه :| و اومدم بیرون :| حالا هم کللللیییی پشیمونم ... چمه آخه..خجالتی بودنم حدی داره آخه اه 

فوبیا

یکی از ترسهام تنهایی قدم زدن تو جاهاییه که تا حالا اونجا نبودم!!  تو هر ثانیه ش احساس نا امنی میکنم!!! خیلیییی کم پیش میاد که تنهایی بخوام برای اولین بار برم یه جایی.... گاهی هم پیش اومده که از استرس زیاد دهنم خشک شده و تپش قلب گرفتم!!!! :| 

یکی از برنامه هام مبارزه با این ترس و از بین بردنشه! 


پ.ن : برام اسپری ف.ل..فل خریده ..وقتایی که با خودم میبرمش کمتر میترسم

پست تلخیه متاسفانه... میتونین نخونین




یه دوست مجازی داشتم که یه زمانی خیلی به هم نزدیک بودیم و دوستش داشتم...بعد از یه مدتی رابطمون کمرنگ تر شد و هر از گاهی فقط خبر همو میگرفتیم... این دوستمون همیشه عکس پروفایلش و استاتوسش تم ناله داشت!! منم هر وقت چشمم به اسمش تو لیستم میفتاد کلی حرص میخوردم چون اونموقع میدونستم مشکلاتش اینقدری نیست که نتونه باهاش مبارزه کنه (میدونم که قضاوت کردم و کارم اشتباه بوده)و نتیجه این شد که اسمشو بردم پایین مایینای لیستم!!!  خب من هیچوقت آدمی نبودم که بذارم کسی بفهمه روزگارم خرابه یا چمیدونم کم آوردم و  هیچوقتم اهل ناله نبودم بخاطر همین بود که همش از این آدم دوری میکردم چون درکش نمیکردم....

ولی دیروز خیلی اتفاقی عکس و استاتوسشو دیدم و اینبار خیییلیییی بدتر از همیشه بود و همین نگرانم کرد!! بهش  پیام دادم که چی شده؟؟ گفت که نامزدش که اونهمه ادعای عاشقی میکرده یهویی عوض شده و گفته به هم نمیخوریم و اختلافات جدی با هم داریم!! روز سالگرد نامزدیشون باهاش به هم زده...سه روز بعدم رفته خواستگاری یکی دیگه!! !!!!  :|


از دیشب تو شوکم و حالم بده... چقققققققدددد بده که تو روزای سخت یه آدم کنارش باشی و اون وقتی روزای سختش تموم شد -تو بدترین روزای عمرت- بذاره  بره!

آهنگ پیشنهادی

اوصیکم به این آهنگ از گروه پالت... که بـــــــــی نظیره


از سرزمین های شرقی